۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

حبیبه جعفریان جایی نوشته بود «تازه به این شهود رسیدم که آدم شاید به دنیا بیاید و از دنیا برود و بعضی کلمات را هرگز زندگی نکند».
سی و چهار ساله ام؛ مشتاق کلمه‌ها و رنگ‌ها و زندگی.


۲ نظر:

ناشناس گفت...

تيك تاك ساعتت ناقوس شادى هاى شبهنگام، جدول تقويم: فهرست سعادت هاى روزانه. همچو برگ ياس عطرآگين روشن باد رازهاى هستيت در چشم. تولدت مبارك

مانایی از بودن و نبودن گفت...

شاید این گونه باشد که گفته است . چون کلمه مفهوم را متبادر و متباین می کند کارایی آگاهی را به همراه دارد که نشنیدنشان با نفهمیدن مفهومشان یکی ست .
که ترجیح میدهم در این یکی مورد خیلی از کلمات را نشنوم . مثل مرگ آن هم از نزدیک و برای نزدیکان . به قول وودی آلن بزرگ : مهم نیست مرگ کی و کجا به سراغم می آید ، مهم آن است که وقتی که او می آید من آن جا نباشم .